گزارش خطا در معنی کلمه 'reconnaissance'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پیش شناسایی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شناسایی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بازدید مقدماتی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اكتشاف‌

شبکه مترجمین ایران

5 تاریخ:: شناسایی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. general | preliminary | aerial/air, maritime, military Spotter planes made a preliminary aerial reconnaissance of the island. VERB + RECONNAISSANCE carry out, conduct, do, make RECONNAISSANCE + VERB reveal sth Reconnaissance revealed not a single large ship. RECONNAISSANCE + NOUN flight, mission, sortie | party, patrol, team, unit | aircraft, plane

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :