گزارش خطا در معنی کلمه 'Recurrence'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عود

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: باز گشت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: باز رخداد

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: رویدادن‌ مجدد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. high | frequent | tumour, ulcer, etc. VERB + RECURRENCE avoid, prevent | experience, have, suffer He has suffered a recurrence of his hamstring injury. RECURRENCE + NOUN rate PHRASES the likelihood of a recurrence, the risk of recurrence a high risk of recurrence

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :