گزارش خطا در معنی کلمه 'benefactor'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نیكوكار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نیکوکار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ولینعمت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بانی‌ خیر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: واقف‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: صاحب‌ خیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. generous, kind | wealthy | great | anonymous, mysterious, unknown | private | public He was a great public benefactor and gave land for building the sea wall. BENEFACTOR + VERB donate sth, give sth A private benefactor donated £20,000. PREP. ~ to She was a generous benefactor to the library.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun one who gives financial aid: The money came from an unknown benefactor.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :