گزارش خطا در معنی کلمه 'benign'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مهربان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ خط‌ر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لط‌یف‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ملایم‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بی‌آزار

واژگان شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: (ط‌ب‌) خوش‌ خیم‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: خوش خیم

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, look, seem ADV. fairly, rather, relatively The effects of this chemical are fairly benign. | environmentally We are looking for an environmentally benign alternative to bleach.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. of no danger, not malignant: They determined it to be a benign tumor.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :