گزارش خطا در معنی کلمه 'regulate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: میزان‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تنظ‌یم‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: درست‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb control: They will regulate the price of flour.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. carefully, closely, properly, strictly, tightly The use of these chemicals is strictly regulated. VERB + REGULATE attempt to, seek to | be designed to, be intended to a code of conduct intended to regulate press reporting on the royal family PHRASES an attempt to regulate sth, heavily/highly regulated a highly regulated economy

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :