گزارش خطا در معنی کلمه 'relay'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رله‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: امدادی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بازپخش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دستگاه‌ تقویت‌ نیروی‌ برق‌ یا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: باز پخش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 :: رله

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: (also relay race) noun ADJ. 4 ~ 400, etc. | medley, sprint VERB + RELAY run (in) She ran in the 4 ~ 400 relay. | win RELAY + NOUN race | team

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :