گزارش خطا در معنی کلمه 'reliant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متكی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: موثق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become | remain ADV. heavily, highly The service has become heavily reliant on government support. | completely, entirely, totally, wholly | increasingly | largely | quite PREP. on/upon The charity is completely reliant on public donations.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :