گزارش خطا در معنی کلمه 'remand'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اعاده‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: به‌ بازداشتگاه‌ برگرداندن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: احضار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. custodial VERB + REMAND be held on He was held on remand, charged with causing malicious damage to property. REMAND + NOUN centre, home | prisoner PREP. on ~ I was in prison on remand for three weeks.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :