گزارش خطا در معنی کلمه 'remonstrate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: با تعرض‌ و نكوهش‌ گفتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تعرض‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): remonstrate (with someone) (about someone or something) to protest to someone about someone or something. • After remonstrating with the manager about the price for a while, Vernon left quietly. • I spent an hour remonstrating about Ted with Alice.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :