گزارش خطا در معنی کلمه 'repatriation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: برگشتن‌ یا برگرداندن‌ به‌ میهن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. compulsory, forced/forcible, involuntary, mandatory | voluntary VERB + REPATRIATION await, face refugees awaiting repatriation REPATRIATION + NOUN programme PREP. ~ from voluntary repatriation of people from the disputed territory to their homes | ~ to PHRASES the repatriation of profits

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :