گزارش خطا در معنی کلمه 'repercussion'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دفع‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پس‌ زنی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: انعكاس‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بازگردانی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: عكس‌ العمل‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: برگشت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. considerable, important, major, serious, significant | wide/widespread | international | economic, political, social VERB + REPERCUSSION have REPERCUSSION + VERB be felt The repercussions of the change in policy will be felt throughout Europe. PREP. ~ for Changes in the industry had major repercussions for the local community. | ~ on The pay cuts are likely to have serious repercussions on productivity.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :