گزارش خطا در معنی کلمه 'repetitive'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مكرر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بازانجامی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: کسالت آور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: کسل کننده

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ملال آور

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تكراری‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: یکنواخت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become, get ADV. extremely, highly, very | endlessly a boring and endlessly repetitive task | a bit, rather

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :