گزارش خطا در معنی کلمه 'reprieve'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رخصت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مجازات‌ كسی‌ را بتعویق‌ انداختن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. temporary | last-minute He was saved from the gallows by a last-minute reprieve. VERB + REPRIEVE earn, gain, get, win | give sb/sth, grant (sb/sth) The railway line, due for closure, has been granted a six-month reprieve. PREP. ~ from The family have won a temporary reprieve from eviction.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :