گزارش خطا در معنی کلمه 'responsive'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: واكشنی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: علاقمند و متوجه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پاسخی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | remain ADV. extremely, highly, very The company is highly responsive to changes in demand. | fully | fairly, quite | directly, immediately | sexually PREP. to She's fairly responsive to new ideas.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :