گزارش خطا در معنی کلمه 'restrictive'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (ط‌ب‌) داروی‌ پیش‌ گیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جمله‌ یا عبارت‌ حصری‌ یا محدود

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem ADV. extremely, highly, very | increasingly | fairly, rather, somewhat | unduly, unnecessarily He argued that the law was unduly restrictive.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :