گزارش خطا در معنی کلمه 'rheumatism'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (ط‌ب‌) مرض‌ رماتیسم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فلو

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جریان‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ریزش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun bad condition in muscles, tendons, and bones: Rheumatism had crippled the old man.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. chronic VERB + RHEUMATISM get | have, suffer from | relieve The pills help to relieve my rheumatism.ILLNESS

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :