گزارش خطا در معنی کلمه 'rib'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: دنده

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گوشت‌ دنده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تكه‌ گوشت‌ دنده‌دار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دنده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دنده‌ دار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 مکانیک:: پره

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. bony, skinny | broken, bruised, cracked, fractured He sustained a broken rib. VERB + RIB break, crack, crush | dig sb in, nudge sb in, poke sb in, prod sb in RIB + NOUN cage | injury PREP. against the/your ~s, in the/your ~s I woke him up with a poke in the ribs.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun chest bones: She broke one of her ribs.

Simple Definitions

3 general:: see STICK TO THE RIBS.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :