گزارش خطا در معنی کلمه 'rice'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (گ‌ش‌) برنج‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (درجمع‌) دانه‌ های‌ برنج‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بصورت‌ رشته‌های‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. brown, white | boiled, fried | sticky | long/short-grain | wild | polished | creamed QUANT. grain | bag, packet, sack | bowl VERB + RICE cultivate, grow, produce | harvest | boil, cook | drain, strain RICE + NOUN crop, production | farmer, grower, producer | field, paddy | cake, pudding, salad, wine | dish a spicy rice dish

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun cereal grass: Rice is an important staple.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :