گزارش خطا در معنی کلمه 'rid'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خلاص‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پاك‌ كردن‌ از

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: رهانیدن‌ از

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see GET RID OF.

American Heritage Idioms

2 general:: rid sb/sth of sth/sb to cause someone or something to be free of an unpleasant or harmful thing or person • Our aim is to rid this government of corruption.

Cambridge-Phrasal Verbs

3 general:: noun eliminate: We will rid the city of rats.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :