گزارش خطا در معنی کلمه 'rivalry'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: هم‌ اوری‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: همچشمی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: رقابت‌

شبکه مترجمین ایران

4 سیاسی و روابط بین الملل:: رقابت

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. bitter, fierce, great, intense | long-standing, old | friendly | international | ethnic, personal, political, professional, sexual, sibling Bitter ethnic rivalries within the region have grown in recent years. RIVALRY + VERB grow PREP. ~ between rivalry between the army and the police | ~ for rivalry for the party leadership | ~ over rivalry over who is to head the delegation | ~ with rivalry with foreign firms

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :