گزارش خطا در معنی کلمه 'roam'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پرسه‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تكاپو

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سیر كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: گردیدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گشتن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سرگردانی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. free, freely The animals were allowed to roam free. | about/around VERB + ROAM allow sb/sth to, let sb/sth PREP. over Her eyes roamed over him, assessing him. | through roaming through the town PHRASES the freedom/right to roam Ramblers are calling for the right to roam to be made law.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb meandered: We roamed over the hills.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :