گزارش خطا در معنی کلمه 'rod'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: میله‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تركه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: برق‌ گیر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ایمپلنت استخوانی ستون فقرات راد

واژگان شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: چوب

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: چوب‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: عصا

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: قدرت‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: میل‌

شبکه مترجمین ایران

10 ورزش و تربیت بدنی:: چوب ماهیگیری, چوب ماهیگیری مجهز به دسته، حلقه های عبورو هدایت نخ و نشیمنگاه چرخ ماهیگیری

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general:: noun pole: He carried a long rod on his shoulder.

Simple Definitions

2 general:: see HOT ROD; SPARE THE ROD.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :