گزارش خطا در معنی کلمه 'rooted'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جایگیر شده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: ریشه‌دار

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: ریشه‌كرده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: عمیق‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be | become | remain ADV. deeply | firmly PREP. in His problems are deeply rooted in his childhood experiences.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :