گزارش خطا در معنی کلمه 'rota'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دادگاه‌ كاتولیكی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فهرست‌ اسامی‌ شاگردان‌ یا سربازان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. daily, weekly, etc. | duty | cleaning VERB + ROTA have | draw up, work out I've been asked to draw up the cleaning rota. ROTA + NOUN scheme, system PREP. on the ~ | ~ for Are you on the rota for cooking? PHRASES on a rota basis We share the babysitting duties on a rota basis.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :