گزارش خطا در معنی کلمه 'rotate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دوران‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چرخیدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: برمحور خود گردیدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: محوری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. quickly, rapidly | gently, slowly | freely VERB + ROTATE allow sth to It is best to allow the rotor to rotate freely. PREP. around The blades rotate around a central point. | on The earth rotates on its axis. | through The handle rotates through 360 degrees.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun change: We rotate personnel every week.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :