گزارش خطا در معنی کلمه 'roundabout'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: میدان

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + ROUNDABOUT enter | get off, leave Leave the roundabout at the second exit. | drive/go around/round PREP. at the ~ At the roundabout, turn right. | on the ~ There was a lot of traffic on the roundabout.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. indirect: We went in a roundabout way.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :