گزارش خطا در معنی کلمه 'biased'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مغرض

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: طرفدارانه

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پیشقدر دار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: یکطرفه

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: متعصب

شبکه مترجمین ایران

6 علوم اجتماعی و جامعه شناسی:: جانبدارانه

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. extremely, heavily, hopelessly, strongly, very | a little, slightly | naturally | inherently | ideologically, politically | racially PREP. against Fate was strongly biased against him. | in favour of The methods they employed were heavily biased in the gentry's favour. | towards Managers are naturally biased towards projects showing a quick return.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :