گزارش خطا در معنی کلمه 'runner'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: افسر پلیس‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دونده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گردنده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ریشه‌ هوایی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گشتی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. fast, good | distance, long-distance, marathon, middle-distance | cross-country, fell, road | front (often figurative) He is currently the front runner for the Democratic Party presidential nomination. | fancied one of the fancied runners in today's race

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :