گزارش خطا در معنی کلمه 'rut'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مست‌ شهوت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گرمی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شهوت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: گشن‌ امدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مستی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شور

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: فحلی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. muddy | deep | cart, tractor, wagon PREP. in a ~ (figurative) My job bores me?I feel I'm in a rut. | into a ~ (figurative) I'd got into a rut, cooking the same things week after week. | out of a ~ (figurative) Moving abroad gave her the chance to get out of a rut.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: see IN A RUT.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :