گزارش خطا در معنی کلمه 'sabotage'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كارشكنی‌ وخراب‌ كاری‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خرابكاری‌ عمدی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خرابكاری‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خرابکاری

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. deliberately They accused him of deliberately sabotaging the peace talks. VERB + SABOTAGE attempt to, try to They had tried to sabotage our plans.

Oxford Collocations Dictionary

2 general::   noun ADJ. deliberate, planned | economic, industrial They conducted a campaign of economic sabotage. SABOTAGE + NOUN attempt | raid PHRASES an act of sabotage

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :