گزارش خطا در معنی کلمه 'sacred'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: وقف‌ شده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مقدس

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خاص‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: روحانی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مقدس‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: موقوف‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become | remain | consider sth, deem sth, hold sth, regard sth as Certain animals were regarded as sacred. the feeling that all life should be held sacred ADV. absolutely | almost PREP. to The place was sacred to the Celts.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. holy: It was a sacred place for the Jews.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :