گزارش خطا در معنی کلمه 'sag'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خم‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اویزان‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فرو نشستن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: از وسط‌ خم‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb sank, dropped: My spirits sagged when I lost the sale.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. slightly | wearily | back, forward He sagged wearily back in his chair. Helga's body sagged forward. PREP. against She sagged against the door. | under The shelf sagged under the weight of hundreds of volumes. PHRASES sag in the middle a mattress that was beginning to sag in the middle

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :