گزارش خطا در معنی کلمه 'accumulate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جمع‌ شده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: انباشتن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جمع‌ شونده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اندوختن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: رویهم‌

شبکه مترجمین ایران

6 روان شناسی و مشاوره:: تجمعی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to gather or pile up; accrue; amass: If you accumulate $100, then buy it.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. gradually, slowly | steadily | rapidly VERB + ACCUMULATE begin to | be allowed to Dirt must not be allowed to accumulate. | tend to Toxic chemicals tend to accumulate in the body.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :