گزارش خطا در معنی کلمه 'sarcasm'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ط‌عنه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سخن‌ ط‌عنه‌ امیز

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زهر خنده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سرزنش‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ریشخند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. bitter, heavy, withering | gentle, mild | deliberate | thinly-veiled, veiled QUANT. edge, hint, note, touch, trace There was an edge of sarcasm in her voice. He made the remark without a hint of sarcasm. VERB + SARCASM be full of, be heavy with, drip (used about sb's voice) His voice dripped sarcasm. PREP. with ~ ‘Your skills amaze me,’ she said, with heavy sarcasm. | ~ in I detected a touch of sarcasm in his remarks.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :