گزارش خطا در معنی کلمه 'accumulation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: توده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ذخیره‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جمع‌ اوری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: انباشتگی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: انباشت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. rapid | steady the steady accumulation of evidence by the police | slow | great, impressive, large, massive a massive accumulation of facts about the motor industry | capital (finance) VERB + ACCUMULATION lead to | prevent

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :