گزارش خطا در معنی کلمه 'sausage'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: روده‌ محتوی‌ گوشت‌ چرخ‌ شده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سوسیس‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سوسیگ‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun ground pork: We ate sausage and eggs.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. beef, garlic, liver, pork, etc. | vegetarian | spicy QUANT. slice VERB + SAUSAGE eat, have | cook, fry, grill SAUSAGE + VERB sizzle SAUSAGE + NOUN meat, skin | rollFOOD

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :