گزارش خطا در معنی کلمه 'scalp'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جمجمه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: الك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پوست‌ فرق‌ سر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فرق‌ سر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: پوست‌ سر با مو

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun top of head: The doctor treated her scalp with medicine.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. itchy | flaky VERB + SCALP massage | scratch SCALP + VERB itch | crawl, prickle Her scalp crawled with tension. | gleam His pink scalp gleamed through his sparse hair. SCALP + NOUN condition, problem treatment for hair and scalp problems | massage, treatment

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :