گزارش خطا در معنی کلمه 'scissors'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قط‌ع‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چیز برنده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مقراض‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: قیچی‌

شبکه مترجمین ایران

5 ورزش و تربیت بدنی:: قیچی, قیچی

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general::   noun ADJ. blunt, sharp | kitchen | nail QUANT. pair a pair of nail scissors VERB + SCISSORS cut sth with, use Don't use these scissors to cut paper or card. SCISSORS + VERB cut These scissors don't cut very well.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun tool to cut: I need scissors to cut the paper.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :