گزارش خطا در معنی کلمه 'scold'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ادم‌ بد دهان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سرزنش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زن‌ غرولندو

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بدحرفی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb chided: She scolded the boy for being late.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. gently | severely PREP. for Rose scolded the child gently for her bad behaviour.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :