گزارش خطا در معنی کلمه 'scoop'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ملاقه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اسباب‌ مخصوص‌ در

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: چمچه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: كج‌ بیل‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: خاك‌ انداز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun a shovel like utensil: He used a scoop to pick up the nuts. verb to take up or dip into: He scooped up a handful of jelly beans.

Simple Definitions

2 general:: scoop sth/sb up [ M ] to lift something or someone with your hands or arms in a quick movement • She scooped the children up and ran with them to safety. • I scooped up my belongings into my handbag.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :