گزارش خطا در معنی کلمه 'scout'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
2
عمومی::
دیده بانی كردن
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
4
عمومی::
پیشاهنگی كردن
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
see GOOD EGG (SCOUT).
American Heritage Idioms
2
general::
noun guide: He was a scout with the army. verb searched: He scouted for some food.
Simple Definitions