گزارش خطا در معنی کلمه 'sculptor'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پیكر تراش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: حجار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تندیس‌ گر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مجسمه ساز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (sculptress) مجسمه‌ ساز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. celebrated, famous, great, influential | talented | contemporary | court He was court sculptor to Alexander the Great. SCULPTOR + VERB create sth, work (on sth) a classical Greek figure created by the sculptor PolyclitusJOB

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :