گزارش خطا در معنی کلمه 'binding'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: انقیاد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: صاحفی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اجباری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: الزام آور

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ته دوزی

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بایند کردن

واژگان شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: الزام‌ اور

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: شیرازه‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: لازم الاجرا

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: تجلید

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: حتیالاجرا

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: جلد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become ADV. absolutely | legally, morally PREP. on/upon The decisions of the European Court are binding on the United Kingdom.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :