گزارش خطا در معنی کلمه 'separation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 محیط زیست و منابع طبیعی:: تفکیک، جداسازی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فراق‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: انفصال‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: متاركه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دوری‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تفكیك‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: جدایی‌

شبکه مترجمین ایران

8 روان شناسی و مشاوره:: جدایی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 chemical engineering:: جداسازی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 general::   noun being apart ADJ. complete, total | clear, rigid, strict | long She is visiting her family after a long separation. | physical PREP. ~ between the clear separation of powers between the executive and the legislature | ~ from the separation of children from their parents during the war when a married couple lives apart ADJ. formal, judicial, legal | trial SEPARATION + NOUN agreement, order PREP. ~ between the separation between Mary and her husband | ~ from the separation from his wife

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :