گزارش خطا در معنی کلمه 'serve'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خدمت‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خدمت کردن

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بدرد خوردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بكار رفتن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: خدمت‌ انجام‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idioms beginning with SERVE, Also see BREAK SOMEONE'S SERVE; FIRST COME, FIRST SERVED; HAND TO ON A SILVER PLATTER (SERVE UP ON A PLATE).

American Heritage Idioms

2 general:: verb help: Serve the people.

Simple Definitions

3 general:: serve (sth) up/out [ M ] to put food on plates for people to eat • Come on everyone, I'm ready to serve up. • Jack, could you serve out the trifle?

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :