گزارش خطا در معنی کلمه 'set one's heart on'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Also, have one's heart set on. Strongly desire something, as in I'd set my heart on a vacation in New Mexico but got sick and couldn't go, or Harry had his heart set on a new pickup truck. [Late 1300s]

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :