گزارش خطا در معنی کلمه 'shopper'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خریدار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كاسب‌ خرده‌ فروش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مغازه‌ رو

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. average what the average shopper's trolley contains | compulsive | Christmas | window | personal (= sb you pay to do your shopping) VERB + SHOPPER be crowded with, be packed with, be thronged with The street was thronged with shoppers. | attract, encourage, persuade, tempt encouraging shoppers to leave their cars at home SHOPPER + VERB rush a busy day in London stores as shoppers rushed to beat the rise in VAT

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :