گزارش خطا در معنی کلمه 'shuck'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
3
عمومی::
پوست نخود وغیره
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
shuck sth off [ M ] 2. to get rid of something that limits you or causes you problems • They seem to be able to just shuck off guilt.
Cambridge-Phrasal Verbs
2
general::
shuck sth off [ M ] 1. to remove a piece of clothing, especially one that limits you • The lifeguard shucked off his sweatshirt.
Cambridge-Phrasal Verbs