گزارش خطا در معنی کلمه 'singing'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خواننده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: نغ

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: نغمه‌سرایی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: سرایش‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: اوازخوانی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

6 عمومی:: خوانندگی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun ADJ. beautiful, fine, good | lusty, spirited | carol, choral, folk, hymn | communal, community, congregational, massed | solo, unaccompanied VERB + SINGING lead The vicar led the hymn singing. | accompany Her brother accompanied her singing on the piano. SINGING + NOUN career | lesson | teacher | voice He has a lovely singing voice.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :