گزارش خطا در معنی کلمه 'situated'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: واقع‌ در

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جایگزین‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: واقع‌ شده‌ در

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. beautifully, delightfully, ideally, picturesquely, pleasantly, superbly, well The hotel is delightfully situated close to the waterfront. Zakro was well situated for trade with Greece. | conveniently | inconveniently | centrally | remotely | quietly PREP. for ideally situated for touring the country

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :